نقشه مگی؛ داستان ارتباط های غیرپایدار
به گزارش کد الکترونیک، روزنامه بانی فیلم: در دنیای رمانتیک- کمدی ها و آثار در بردارنده موارد شیرین اجتماعی، بزرگانی تاریخی چون فرانک کاپرا، جورج کیوکر، هاوارد هاکز و البته بیلی وایلدر و ارنست لوبیچ به حدود و ثغوری دست نیافتنی رسیده اند و یادگاران دهه های 1930 تا 1960 آنها به برجسته ترین خاطرات سینما تعلق دارند اما این سبب نمی شود نسل های اخیر و چهره های تازه تر و امروزی سازنده چنین آثاری نیز به کلی از چشم ها بیافتند و زحمات شان دیده نشود.
یکی از آنها ربه کا میلر فیلمساز و بازیگر 54 ساله زن آمریکایی است که بعد از ساختن سه فیلم ادبی با تم های سنگین و جدی از سال 2009 به رمانتیک- کمدی ها روی آورد و محصول آن فیلم مفرح زندگی های خصوصی پیپالی بود. این هنرمند اینک با ساخت فیلم دیگری از این قبیل به نام نقشه مگی به حد و حدود تازه ای در این ژانر رسیده و برخی تلخی های سنتی کارهای قبلی اش را زدوده و خنده های پرمعنایی را جانشین آن ساخته است.
دو خانواده و سه فرزند
نقشه مگی با تمرکز بر روی سه کاراکتر اصلی با بازی گره تا گرویگ، اتان هاوک و جولی ین مور از ارتباط هایی شکل می گیرد که در دو خانواده و پیرامون سه فرزند در یک حد فاصل 3 ساله تحقق می یابد و پس از نمایشی پیروز در فستیوال معتبر تورنتوی کانادا در شهریور 1394 و مدت ها تلاش برای یافتن توزیع کنندگانی در آمریکا و اروپا انتها طی تابستان امسال در دو نوبت در این کشور و بخشی از غرب اروپا اکران شده و در همه حال یک قدم رو به جلوی تازه و اضافی برای میلر به شمار آمده که دختر آرتور میلر نمایشنامه نویس معروف آمریکایی و اینگه مورات عکاس سرشناس متولد اتریش و تبعه آمریکا است. والدین هنرمندی که البته اینک هیچ یک در قید حیات نیستند.
منبع الهام
ربه کا میلر برای جلوه گری فیلم آخرش روی قدرت بازیگری سه کاراکتر اصلی که پیشتر نام شان آمد، حساب ویژه ای باز کرده است ولی او بیش از هر کس و هر جا از یک رُمان منتشر نشده از کارن رینالدی به عنوان منبع الهام اش در ساخت این فیلم رمانتیک و در عین حال دارای بارقه های ظریف دراماتیک بهره گرفته است. در این فیلم می بینیم که چطور مگی (گره تا گرویگ) در صحبت با دوست قدیمی اش تونی (بیل هادر) و همسر وی فلیسیا (مایا رودولف) گلایه می کند که همواره از تشکیل ارتباط های رسمی طولانی مدت در زندگی اش باز می ماند و مراودات او جملگی غیرپایدار است. او می گوید حتی حاضر است از طرق پزشکی و یا رجوع به پرورشگاهها و اخذ سرپرستی بچه ها بدون والدین، طعم مادر بودن را بچشد و تصمیم می گیرد در این راه از کمک مردی شبیه به بیل که نامش گای (تراویس فیمل) است، بهره مند گردد. گای استاد رشته ریاضیات در دانشگاه است که کارش به امور هنری و برنامه های نمایشی کشیده شده است.
دست تقدیر
این از دست تقدیر و بداقبالی مگی است که اندک مدتی بعد از گذشتن قرارهای اولیه با گای با استاد تازه ای که در دانشگاه محل کار وی استخدام شده، آشنا می گردد و او مردی میانسال به نام جان (اتان هاوک) است. این مرد نه فقط استاد رشته ادبیات بلکه مشاور و کارشناس هنری و همچون یک راهنمای زندگی برای شاگردان خود است و مشغول کامل کردن رُمان جدید خود است ولی از روابط با همسرش جئورجت (جولین مور) راضی نیست. این زن یک دانمارکی قدرتمند است که هر فرد اطراف او آموخته است که با دیکتاتوری وی کنار بیاید. برای جان تحمل این وضعیت به رغم داشتن دو فرزند 13 و 8 ساله از جئورجت غیرممکن است. وقتی یک روز جئورجت با لگد جان را از خانه بیرون و وی را متهم به ارجح شمردن علایق شغلی اش بر ضرورت های خانوادگی می کند، جان در مقابل مگی ظاهر می گردد و زندگی هر دو وارد بخشی تازه می گردد.توام با خباثت
در نهایت جان با طلاق دریافت از جئورجت با مگی ازدواج می کند و میلر در مقام کارگردان ما را به چهار سال بعد منتقل می کند. حاصل این ازدواج دختری 3 ساله به نام لیلی (ایدا روهاتین) است که مگی وادار شده او را کنار دو فرزند محصول ازدواج قبلی جان. میلر در نهایت و در مهمترین سوال غیررسمی فیلم می پرسد فایده این همه تاکید بر حقوق زنان در غرب و زندگی های مستقل برای آنان چیست و آیا رهاورد آزادی آنها همین به هم ریختگی و بلبشوی زندگی مگی است؟!
منبع: برترین ها