صُبحی چه کم از اندرسن دارد؟، در کشور ما ترجمه، یک جور سوداگری است
به گزارش کد الکترونیک، محمدرضا یوسفی در گفت وگو با خبرنگاران ، با اشاره به این که ادبیات کودک و نوجوان ما پس از انقلاب جوایز بسیاری چون جایزه آسترید لیندگرن و اندرسن و مونیخ را از آن خود نموده گفت: در این سال ها نویسندگان ایرانی به خارج از ایران دعوت شده و پیروز بوده اند. برای مثال کتاب من به ارمنستان رفته و جزو کتاب های درسی بچه ها شده؛ یا در کشوری چون سوئد توانسته با مخاطب غیرایرانی خود ارتباط بگیرد. پس اگر در ایران از ترجمه بیشتر استقبال می شود تا تالیف؛ این مساله به ساختار و مدیریت فرهنگی ما برمی شود و ربطی به نویسندگان مان ندارد.
به گفته نویسنده کتاب گرگ ها گریه نمی نمایند، در تمام دنیا، ادبیات ترجمه برای الگوسازی است تا هم برترین های دنیا را و هم کارهای میانه و ضعیف را به ما معرفی کند؛ اما در کشور ما ترجمه، یک جور سوداگری است. بسیاری از ناشران یاد گرفته اند به نمایشگاه کتاب فرانکفورت و بولونیا بروند و چند کارتن کتاب بیاورند و برگردان آن به فارسی را نه به یک مترجم حرفه ای که به دانشجویان تازه کار بسپارند تا سود بیشتری ببرند.
یوسفی به این که ناشران، استقبال چندانی از ادبیات تالیفی نمی نمایند اشاره و اعلام کرد: خودتان داوری کنید، در چند سال اخیر، کدام ناشر دولتی و خصوصی، به ادبیات تالیفی روی خوش نشان داده؟ مدیریت فرهنگی ما تا چه مقدار از منِ نویسنده حمایت نموده؟ باور کنید نویسنده، یک پدیده اجتماعی است. شما به انبوه نگاه نکنید. واقعیت این است که چندنفر انگشت شمارند که می نویسند. اگر این هفت، هشت نفر هم رمان ننویسند، چیزی از ادبیات تالیفی کودک و نوجوان باقی نمی ماند چون از آن حمایتی نمی گردد.
به گفته نویسنده اطلسی و نرگسی، آثار خوب ایرانی باید به زبان های دیگر، به ویژه انگلیسی ترجمه شوند. او در این راستا گفت: برای مثال من به مراکز فرهنگی ارمنستان، ترکیه، سوئد، نروژ و آلمان دعوت شده و دیده ام که آنها تا چه مقدار به ادبیات ما علاقه مند هستند؛ اما ما امکان ترجمه آثارمان را نداریم و این کار برعهده مراکز مرتبط فرهنگی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ناشران دولتی است؛ چراکه بیشتر ناشران خصوصی، توان اقتصادی چنین کاری را ندارد.
یوسفی به ضرورت توجه به اسطوره ها و افسانه ها اشاره و اعلام کرد: به ناشران مهم کودک و نوجوان نگاه کنید. همه آنها یک مجموعه ادبیات کهن چون فردوسی و کلیله و دمنه و مولوی دارند. چون در این داستان ها کهن الگوهایی وجود دارد که بچه ها با آن آشنا هستند. من به روستاهای اورامانات رفته و دیده ام که بچه ها، کتاب هایی می خواهند که درباره ایران و فرهنگ و آداب و رسوم و افسانه های ایرانی باشد. پس پرداختن به قصه ها و افسانه ها ضرورت دارد چون هم پاسخ دادن به احتیاج مخاطب است هم موجب آشنایی او با تاریخ و فرهنگ سرزمینش می گردد.
نویسنده داستان دختران خورشید، روزگار فعلی را دوره گذار دانست و اضافه نمود: هیچ وقت این جمله را فراموش نمی کنم که دختر دانش آموزی که سارای مرا خوانده بود، آمد و گفت: فکر نمی کردم با نام سارا هم بتوان داستان نوشت. می بینید فکر بچه های ما چنان با ترجمه پر شده که به چیز دیگری فکر نمی نمایند و البته این ویژگی مرحله گذار یا نفی خود است. انگار بچه ها احساس می نمایند اگر نام قهرمان داستان جودی یا آلفرد باشد، ساختار قصه تغییر می نماید. ضمن این که ترجمه، شگفتی زاتر از تالیف است. منِ بزرگسال هم با خواندن ترجمه وارد دنیایی می شوم که همه چیز آن برایم ناشناخته و مجذوب کننده است.
یوسفی با اشاره به این که نویسندگان ما در تاریکی می نویسند گفت: کتابی که در 1000 نسخه منتشر می گردد، چه انعکاسی می تواند داشته باشد؟ صُبحی مهتدی ما چه کم از اندرسن دارد؟ او همان کاری را با ادبیات ما نموده که اندرسن با ادبیات دانمارک نموده؛ چرا اندرسن، نماد ادبیات کودک دنیا می گردد و صبحی نه؟ واقعیت این است که آثار ما باید ترجمه شوند؛ حالا مخاطب پیدا می نمایند یا نه، بحث دیگری است.
به گفته نویسنده کتاب همه جات ستاره بود ادبیات تالیفی برای زنده ماندن و نفس کشیدن به حمایت احتیاج دارد. او با بیان این نکته گفت: برای مثال وقتی مرا به آلمان دعوت می نمایند روی دعوت نامه من نام 20 سازمان مردم نهاد نوشته شده است؛ اما در ایران چنین اتفاقی نمی افتد و هیچ کس از من نویسنده حمایت نمی نماید. تازه منی که سال ها نوشته و نام و رسم و اعتباری به دست آورده ام؛ نویسنده های تازه کار و جوان که جای خود دارند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران