راز حضور بشقاب پرنده و یوفو در نقاشی های قدیمی چیست؟
به گزارش کد الکترونیک، بشقاب پرنده در میان پدیده های عجیب و غریب این دنیا، همواره بیشتر مورد بحث بوده است، خصوصا در حوزه نقاشی. امروزه با پیشرفت تکنولوژی ما در مقیاس وسیع تری درباره آن ها اطلاعات و اخبارهایی را دریافت می کنیم که همگی تاحدی غیرقابل درک هستند، اما احتمالا گاهی برای فهم بهتر آنچه که شنیده یا دیده ایم به سراغ کنکاش چیزی های متعدد می رویم.
آیا این چند نقاشی دوره رنسانس وجود بشقاب پرنده و بیگانگان را تایید می نمایند؟
یوفولوژیست هایِ همیشه کنجکاو به وسیله تحلیل و آنالیز تعدادی تصویر و نقاشی قدیمی که گویا یوفو (بشقاب پرنده) را نمایش می دهند به نشانه های پنهان جالبی رسیده اند. این درحالی است که مورخان هنری با نگاه بر اصل نمادشناسی، نظریات مختلفی را بیان می نمایند. در مقاله زیر به چند آثار هنری می پردازیم و سپس منظره یوفولوژیست ها و مورخان هنری را درباب آن ها برسی می کنیم.
تصویری از یک بشقاب پرنده طلایی
این تصویرسازی ژاک لگراند از فورتونا (معادل ایزدبانو یونانی موسوم به توخه) یک گوی طلایی براق عجیب در آسمان را نشان می دهد که تعدادی مرد در سمت راست بالای کادر با هراس نظاره گر آن هستند. در قسمت پایینی کادر، سه مرد به شخصیت فورتونا نزدیک می شوند و دو نفر دیگر نیز به سوی راست تصویر راه می روند. زن زیر این کره طلایی ایستاده و یک چرخ مرموز در پشت سرش نهاده شده است.
کره طلایی موجود در تصویر، سال هاست که میان یوفولوژیست ها و مورخان هنر بحث و جدال هایی را شکل داده است. برمبنای باور یوفولوژیست ها، این کره طلایی درواقع تصویر یک بشقاب پرنده محسوب می گردد و احتمالا پرتوهای اطراف آن بازتابی از خود همین شیء هستند یا تعدادی یوفو کوچک را به تصویر می کشند. در ادامه تفاسیر آن ها، گویا مردان وحشت زده ی سمت راست بالا با چیزی روبه رو هستند که برای اولین بار جلوی شان ظاهر شده است. با این وجود، مورخان هنر تمام این برداشت های فکری را رد می نمایند و معتقدند که گوی طلایی ابدا نشان دهنده بشقاب پرنده نیست.
در قسمت پایین تصویر زن، کلمه فورتونا نوشته شده و این دقیقا همان چیزیست که مورخان هنری بر آن دقت دارند، بنابراین شخصیت زن را بانوی فورچون، مظهر شانس توصیف می نمایند. چرخ پشت سر فورتونا، وسیله ای کاملا مرتبط با او به شمار می رود و بعلاوه گوی طلایی، معرف این بانوی شانس در دنیای باستان بوده است.
یونانیان باستان به شخصیت فورتونا، توخه (Tyche) می گفتند و درواقع این گوی طلایی همچون نمادی از دنیا در خدمت او نهاده شد. آ ن ها بر این باور بودند که شانس در سرنوشت بشر دخیل است و فی نفسه قدرت تغییر دنیا را نیز دارد. از طرفی مورخین هنری در عجیب ترین حالت، علت تعجب مردان سمت راست تصویر را نشانه ای از تأثیر ثروت بر دنیا می دانند.
اگر به بخش های تقسیم شده بشقاب پرنده در این نقاشی دقت کنید، حسی از تصویر یک نقشه را به ما می دهد. این تصویر شبیه نقشه قرون وسطایی orbis terrae است که دنیا هستی در محاصره آب هایی به نمایش درآمده و سپس دریای مدیترانه باعث جدایی سه قطعه زمین از هم شده است. جالب اینجاست که چنین برخوردی با شمایل و ظاهر دنیا بسیار محبوب بوده و حتی هنوز به وسیله خانواده سلطنتی استفاده می گردد.
چه شخصی در آسمان است؟
این نقاشی از مدونا بیانگر نمادهای بی شماری ست که شخصیت مدونا را در ثنای کودکی مسیح نشان می دهد. اثر با وجود اینکه یک نقاشی مذهبی کاملا معمولی رنسانسی به شمار میرود، اما تصویر حفره دایره ای شکل عجیب در آسمان، توانسته حس دنیا سورئال را منتقل کند. در این دهانه سه نفر تماشاگر دنیای بیرون هستند که یکی از آن ها با دست خود به سوی منظره پایین، تعدادی خط طلایی را رها می نماید. یوفولوژیست ها این دهانه مدور در نقاشی را به بشقاب پرنده تشبیه نموده اند، درحالی که همچنان مورخان هنر با استمرار بسیار، مخالف چنین موضوعی هستند.
در نگاه یوفولوژیست ها، احتمالا این مسیح است که مقابل مدونا به سمت پایین فرستاده می گردد. آن ها در ادامه توضیح می دهند که خطوط اطراف دایره به طور تعیین شبیه اجسام نورانی است. بعلاوه در برداشت های بعدی، راهب زانو زده سمت راست را شخصیتی کلیدی می دانند که با نگاه کردن به شیء در آسمان، همزان دعا هم می خواند. اکنون چنین سوالی برای یوفولوژیست ها ایجاد شده که اگر این یک شیء ساده یا فقط شمایلی از خورشید محسوب می گردد، پس واقعا چرا انسان در حین خواندن دعا نظاره گر آن است؟
بدین ترتیب مورخان هنری به این سوال با اندیشمندی و نگرشی تحلیل گرایانه پاسخ هایی را ارائه می دهند. در مرحله نخست، فردی که حین عبادت به بالا نگاه می نماید علاوه بر یک راهب، محتملاً شخصیت جان باپتیست است. مورخان هنری در ادامه اظهارات خود درباره بازتاب نور بر کودکی مسیح هیچ توضیحی پیدا ننموده اند، اما در هرصورت پنجره دایره ای باز در آسمان را یک خورشید می بینند.
خطوط اطراف دایره براساس اصولی تعیین تغییر مقدار می دهد، بنابراین یک حالتی از موج را ایجاد می نماید. این اثر موج مانند، غالبا در دوره قرون وسطی به عنوان خورشید ترسیم می شد. بعلاوه الهام گرفتن از تمدن ها و خدایان باستانی، میان هنرمندان دوران رنسانس رواج داشت و معمولا، خدا را در شمایل خورشیدی به تصویر می کشیدند که نماد الهه سول یا هلیوس با تاجی درخشان و مشهور بود.
آیا آن شیء یک بشقاب پرنده است؟
نقاشی مدونا با سنت جووانینو اثر دومنیکو گیرلاندایو، یکی از نقاشان بزرگ تاریخ، تصاویر فوق العاده شگفت انگیز و عجیبی دارد و بدون شک رمزهای زیادی را در خود پنهان نموده است. در زمینه اصلی طرح، مدونا با زیبایی تمام درکنار نوزادی عیسی و سنت جووانینو، مسیح جوان نشسته است. بالای سر جووانینو که صلیبی را با خود حمل می نماید، هاله درخشانی از نور، تعییناً تاکیدی بر شخصیت او داده است و در طرف راست کادر دو حیوان به این صحنه خیره شده اند.
در پس زمینه اثر، شهر ایتالیا را می بینیم که یک رودخانه، قلعه و شخصی روی تپه درحال خودنمایی هستند. شخص روی تپه با خیره شدن عمیق به آسمان، سعی دارد که اتفاق پیش روی خود را بهتر ببیند. اما دقیقا مشاهده گر چه چیزیست؛ بشقاب پرنده یا یک رویداد مذهبی؟ این تصویر هم برای هر دو طرف مورخین هنری و یوفولوژیست ها، جدال و چالش های همیشگی را رقم زده است. در ناحیه راست آسمان، یک حباب خاکستری با انعکاس نور طلایی نهاده شده و بخشی از سمت چپ تصویر، خورشید و سه حباب کوچکتر را به تصویر می کشد.
مثل همیشه یوفولوژیست ها معتقدند که این اشیا درواقع بشقاب پرنده به حساب می آیند و تمام جزئیات تصویر از نگاه مرد تا اجسام را کاملا غیر طبیعی می دانند. سایه های قسمت پایین شیء و رنگ خاکستری روشن سطح بالا، ایده یک وسیله گرد با پایین تیره را به ما می دهد و علاوه بر این به نظر می آید که مدونا در حالتی ایستاده تا از نوزاد کاملا محافظت کند.
حال با وجود تمام این تفاسیر، مورخان هنری توضیحات جالب توجه و البته متمایزی را توضیح داده اند. در بیشتر نقاشی هایی که نماینگر تولد عیسی یا حتی بشارت هایی هستند، اغلب وقایع آسمانی در بخشی از کادرها دیده می شوند؛ بنابراین بعضی از مورخین شی خاکستری را اشتباه خود نقاش می دانند. شوربختانه یک فرشته تار که قرار بود خراشیده گردد، درنهایت به لکه ای خاکستری بدل شد که البته هنوز هم سند و مدارکی از این خرابکاری به جای مانده است. مورخان هنر به نقاشی های بسیاری اشاره می نمایند که هاله ای از نور و رنگ زرد یا طلایی را اطراف خود دارند.
یک نمونه درخشان و عالی از بیرون جستن فرشته ای در میان ابرها، متعلق به نقاشی پرستش کودک با سنت بندیکت و فرشتگان اثر وینچنزو فوپا است. در پس زمینه این تصویر چوپانی با دقت تمام، فرشته ای را نگاه می نماید که نیم تنه آن از ابرها خارج شده و دور زانوهایش نور فروزنده ای به رنگ طلایی دیده می گردد. بعضی از مورخان هنری باور دارند که این لکه خاکستری رنگ، می تواند تفسیر هنرمندی چون گیرلاندو از یک ستاره درخشان باشد یا احتمالا نماد فراموش شده مسیحی است. افزون بر این، مورخان مدعی هستند که معمولا سمت چپ نقاشی ها، یک رویداد آسمانی مربوط به ستاره ولادت را بازگو می نمایند.
یوفو یا الهیات؟
تابلوی عید بشارت اثر کارلو کریولی، یکی از معروف ترین نقاشی های دنیا است که همیشه مورد توجه یوفولوژیست ها و مورخان هنری بوده و نمادهای جالبی را می توان در جزئیات آن یافت. در این قطعه نقاشی، مریم بر زمین یک خانه ایتالیایی درحال زانو زدن و دعا خواندن است. در بیرون خانه، دو مرد درمقابل مریم هستند که یکی از آن ها شهر مینیاتوری ای را در دست گرفته و دیگری همچون فرشته ها بال دارد. در پیش زمینه این نقاشی خلاقانه و کم نظیر، ابری مواج با پرتوی نور طلایی دیده می گردد و مریم را خطاب قرار می دهد.
یوفولوژیست ها شکل دیسک مانند آن را برای یک ابر معمولی، کاملا عجیب می دانند. با وجود اینکه این شی دقیقا بافت ابر مانند دارد، اما آن ها گمان می برند که چنین چیزی فقط سوء تفاهم است! بعلاوه یوفولوژیست ها، پرتویی که مریم را هدف گرفته به یک آدم ربایی بیگانه ربط داده اند.
اگر بخواهیم از منظر نمادشناسی جزئیات تصویر را برسی کنیم، درواقع می فهمیم که هر چیزی علتی دارد. در آن موقع ترسیم ابرهای گرداب شکل با پرتوهای نوری درخشان در فضای آسمان، کاملا رواج داشته است که این امر یک راه آسان برای به تصویر کشیدن خدا و البته بهشت بود. زمانی که دقیق تر به نقاشی نگاه می کنیم، متوجه تصاویری از فرشته های کوچکی خواهیم شد که در حالت دایره ای شکل اطراف خود می چرخند و بدین صورت گردابی را به وجود می آورند.
در این نقاشی پرتوی نور پیرامون مریم از نظر مورخین در بیشتر نقاشی ها دیده می گردد. افزون بر این، کریولی روح القدس را در قالب شمایل کبوتری سفید با نوری اطراف سرش به تصویر کشیده است. مورخان هنر تفاسیر و استدلال های یوفولوژیست ها را صرفا یک نگاه خودبینانه می دانند و معتقدند آن ها همیشه تمایل دارند که این نقاشی ها را غیرعادی ببینند. بعلاوه نباید فراموش کرد که هنرمندان، نسخه های مکتوب تمام رویدادهای الهیاتی را در فکر خود تصویرسازی می کردند و سپس همان را بر سطح بوم یا کاغذ می کشیدند.
منبع: Thecollector
منبع: دیجیکالا مگ